تازگیا فهمیدم دلیل این که نمیتونم با ادما ارتباط خوب بگیرم و دوسشون داشته باشم و اجتماعی که اطرافم هست رو دوس داشته باشم اینه که به خاطر یه ذهنیت غلط خودمو دوس ندارم و با خودم بدم!!

این ۵ روز تعطیلیم رو قرار بود درس بخونم. البته روز اول رو نه. روز اول میخواسم فقط استراحت کنم که این مریضی کوفتی از تنم بیاد بیرون. میمونه ۴ روز! عین دو روز اول رو که به بطالت گذروندم. هیچ جا نرفتم هیچ تفریحی نکردم. فقط خوردم و خوابیدم پای تی وی و گوشی. امروزم که از الان شروع کردم! 

خب معلومه که اینطور یدیگه خودمو نمیتونم دوس داشته باشم. وقتی میبینم اصلا به حرف عقلم گوش نمیدم و دارم با خودم لجبازی میکنم از خودم بدم میاد.

بعدشم حس میکنم که همه عالم و ادم توی این تقصیر من مقصرن و می پرم به بقیه!!! حتی اگه نپرم حوصلشونو ندارم و باهاشون خوب برخورد نمیکنم و اونام فک میکنن که من از عمد این کارو میکنم. نمیدونن که من حتی حوصله خودمم ندارم اینجور وقتا!

بعدش اونام در  مقابل نمیتونن منو دوس داشته باشن و حق هم دارن و می کوبونن و له میکنن و از روم رد میشن و منم که بی اانگیزه و بی تفاوت نسبت به اونچه که ازم میخوان ازشون دلگیر میشم و حال بدم بدتر میشه و این سیکل معیوب همینطوری ادامه پیدا میکنهههه.

این سیکل رو تازگیا کشف کردم!!!

فقط هم یه راه حل داره. یه خورده به خودم فشار بیارم. این ک.ن مبارک رو جمع کنم ( خیلی ببخشید واقعا) و کارام رو بکنم. هم خودم رو راحت کنم هم یه جماعتی رو!!!

گور بابای گذشته و مافیها!


مشخصات

آخرین جستجو ها